حجتالاسلام حسين حسينيان مقدم با ارائه کتابي تحت عنوان «مناسبات مهاجرين و انصار» عنوان شايسته تقدير در دوازدهمين همايش کتاب سال حوزه در گروه تاريخ و سيره به خود اختصاص داد. وي از اعضاي هيئت علمي و عضو شوراي علمي گروه تاريخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ميباشد. سرويس علمي- فرهنگي مرکز خبر حوزه، گفتگو با اين محقق و پژوهشگر حوزوي مناسبات مهاجرين و انصار و نيز نقش تاريخ در حرکت علمي، اجتماعي و... را بررسي کرده است.
* به عنوان نخستين سوال بفرماييد، تاريخ چيست، و چه نقشي در درک صحيح احکام ديني دارد؟
تاريخ تعريفهاي متعددي دارد، ولي به طور اجمال گاهي به معناي رخدادهاي گذشته و گاهي به معناي آگاهي بر آن رخدادها و بررسي آنها به کار ميرود. تاريخ در واقع هويت هر گروه و جمعيت و يا پيشينه مذهبي و ملي هر فرد، جامعه و يا کشور است، حرکت بدون آگاهي از اين پيشينه، حرکتي متزلزل خواهد بود. همان گونه که در فقه حکم روي موضوعات بار ميشود؛ مورخ نيز در بررسيهاي تاريخي خود نخست در پي آن است که بگويد آن پيشينه چه بوده است و سپس به تبيين و چرايي آن بپردازد.
يعني مهمترين وظيفه مورخ احراز واقعيتها و تبيين آنهاست. طبيعي است که احراز واقعيتها در درک صحيح احکام ديني نقش بسزايي ايفا ميکند و با رشتههاي فقه، کلام و تفسير رابطه تنگاتنگي دارد. شناخت احکام فقهي، کلامي و تفسيري، زماني ميسّر خواهد بود که واقعيتهاي گذشته احراز شده باشند و به تعبيري موضوعات احکام مشخص گردد.
*تاثيرگذاري تاريخ علاوه بر فقه، چه نقشي در ترسيم آينده دارد؟
«جواهر لعل نهرو» تعبيري دارد که « گذشته، چراغ راه آينده است».
زماني ميتوان نگاه به آينده داشت که پشتوانه حرکت ما محکم باشد وگرنه، نگاه به آينده، متزلزل خواهد بود از جمله برنامههاي استکبار، اين است که ارتباط ميان انسانها و تاريخ آنها را قطع کند، همان کاري که در برخي کشورهاي همسايه انجام گرفت با تغيير دادن ادبيات نوشتاري ارتباط مردم را با گذشته قطع کردند، لذا امروز فرهيختگان آنها از اين امر ناراحت هستند که نميتوانند به خوبي از منابع عربي و اسلامي خود استفاده کنند و در واقع محتاج ديگران شدهاند. افراد زماني ميتوانند آينده را درست ترسيم کنند که بدانند، در چه موقعيتي قرار دارند و از کجا به اين موقعيت رسيدهاند.
در هر حرکت رو به جلو، بايد ارزيابي شود کجا هستيم، چگونه به اين جا رسيده ايم، کجا ميرويم و عوامل موفقيت در رسيدن به مقصد چيست؟ اين ارزيابي نياز به فهم تاريخ دارد. يعني کسي ميتواند براي اينده اش ترسيمي صحيح داشته باشد که گذشته اش را بشناسد موقعيت کنوني خود را در يابد و سپس اقدام كند.
به تعبيري ديگر، آگاهي به گذشته حرکتهاي وسيع تر و عميق را در آينده ترسيم خواهد کرد. افزون بر اين، مطالعه تاريخ الهام بخش و محرّک است. انسان با مطالعه تاريخ، خود را در درون يک نظام و اجتماع ميبيند و پيدا کردن حسّ اجتماعي، گاهي براي حرکت به جلو است، با آگاهي به گذشته، راز پيروزيها و شکستها را درمييابد و به نقد شيوههاي فعلي ميپردازد و راه را براي حرکتهاي جديد هموار مينمايد.
*تاريخ در حوزههاي علميه چه جايگاهي دارد؟ و چگونه ميتوان آن را توسعه داد؟
در طول تاريخ، حوزههاي علميه در زمينه، تاريخ فعاليت گستردهاي را داشتهاند.
گر چه در بعضي از عصرها، فاصلهاي ديده ميشود، مورخان بزرگي در ميان اصحاب ائمه(ع) ديده ميشوند که در بسياري مواقع از بنيانگذاران بحثها و موضوعات تاريخي بودهاند و يا در توسعه اين امر، همت گماشتهاند و مبحث تاريخنگاري را در موضوعات مختلفي همچون «نسبنگاري، سيره نبوي، سيره ائمه(ع)، تاريخ اجتماعي و غيره، قلم زده اند.
در عصر حاضر نيز بزرگاني همچون شيخ عباس قمي(ره) در تاريخ نگاري نقش مهمي ايفا کردهاند و آثار ماندگاري از خود بر جاي گذاردهاند.
امروز هم در حوزه علميه قم با تخصصي شدن دانش تاريخ، قدمهاي خوبي برداشته شده است که در صورت روشمندي بهتر و آشنايي بيشتر به فقه، کلام و زبانهاي زنده دنيا، ميتوان توفيق بيشتري در اين زمينه کسب کرد.
*کتاب شما برگزيده کتاب سال حوزه در دوازدهمين همايش کتاب سال حوزه در گروه تاريخ شناخته شد، هدف از نگارش اين کتاب چه بود؟
گرچه اين کتاب در سال 1389 اين عنوان را کسب کرد اما اقدامات اوليه اين کتاب در سال 1379 شکل گرفت زماني که رقابت گروهها در کشور زياد جلوه ميکرد و جاداشت که تطبيقي از وقايع عصر حاضر و صدر اسلام، صورت ميگرفت در اين کتاب از روابط دو گروه مهاجر و انصار سخن به ميان آمده است.
با توجه به اينکه پيامبر(ص) رويکرد قبائلي و ملاک طايفهگري را از بين بردند بلافاصله دو گروه مهاجر (مکي) و انصار (مدني)، در جامعه آن روز شکل گرفت.
اين دو گروه، سهم بزرگي در پيشرفت اسلام داشتند و در مواردي به يکديگر فخرفروشي ميکردند که در نتيجه به رقابت و درگيري بين آنها ختم ميشد. به گونه اي که گاهي به روي هم شمشير ميکشيدند و چنان اختلاف شعله ور ميشد که پيامبر(ص) نتوانستند از فراز منبر، آنها را ساکت کنند و ناچار از منبر فرود آمدند و با گرفتن دو طرف، آنها را از يکديگر جدا کردند. «مغازي واقدي، ج 2، ص 432»
اين امر، نشان دهنده اين مساله است که گروه بازي و حزبگرايي، در دوره رسول خدا(ص) چندان هم کمرنگ نبوده است. آنچه در اين جا اهميت دارد، برخورد رسول خدا (ص) با اين اختلافهاست. مثلاً پيامبر(ص) فرمود: «بقيالجهاد الاکبر» که اشاره به همين اختلافات دارد.
بستر بسياري از احاديث اخلاقي را بايد در درون حوادث و چالشهاي سياسي اجتماعي عصر رسول خدا (ص) بررسي کرد. اينکه خداوند در قرآن ميفرمايد: « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ » اشاره به همين جناحبازيهاي اصحاب دارد.
عملکرد رسول خدا(ص) در برخورد با اين اختلافها نشان دهنده اين است که حضرت، پذيرفته بودند که رقابتها و همدليها دو روي يک سکه ميباشد. هر کجا، ديدگاهها به هم نزديک ميشد، همدلي بوجود ميآمد و هر کجا، نيازها و احساسات متفاوت ميشد، رقابت بوجود ميآمد و پيامبر(ص) بر اساس طبيعي شمردن رقابتها به کنترل و هدايت آنها پرداخت، آنها را به انجام کارهاي پسنديده تشويق کرد و تلاش نمود تفکر جمعي را براي کاهش رقابتها در ميان گروهها رشد دهد، اما جز در مواردي که کيان اسلامي در خطر ميافتاد در امور داخلي گروهها دخالت نمي کرد.
در واقع پيامبر(ص) توانست افکار متفاوت را زير يک چتر جمع کند، جامعه اي پويا تشکيل دهد و اسلام را گسترش دهد. کتابي که بنده نگاشتهام در پي اين نکته ميباشد که عوامل همدلي و رقابتها و راهکار آن حضرت براي ايجاد همدلي و کاهش رقابتها چيست؟ و اين که سقيفه محصول اين رقابتهاست.
*اين همدلي و رقابتها در کجا بروز و ظهور داشته است؟
انصار مدينه فکر ميکردند با وجود مهاجرين مکه، اقتدار آنها از بين خواهد رفت و آينده سياسي آن دچار مشکل خواهد شد.
مهاجران نيز در فکر اقتدار سياسي بودند و نگران بودند نکند در ميان انصار مدينه، هضم شوند و لذا پرچم، مسجد و حرکت اين دو گروه، با هم فرق ميکرد و سعي پيامبر(ص) اين بوده است که ديدگاه و احساسات اين دو گروه را به هم نزديک کند.
*کتاب از چه بخشهايي تشکيل شده است؟
در بخش مقدماتي کتاب، پيشينه مهاجرين و انصار، روابط اين دو گروه قبل از اسلام و قبل از اطلاق اين دو عنوان بحث شده است.
بخش ديگر کتاب که به عنوان «همدليها» ميباشد، نقش آموزههاي ديني در ايجاد همدلي و وحدت را بررسي ميکند از جمله کارهاي رسول خدا(ص) تغيير دادن نظام سياسي جاهلي بود و اين مسئله باعث شد که مسلمانان از نظر فکري به هم نزديک شوند، حاکم کردن قانون در مواقع اختلاف، تحکيم روابط اجتماعي مثل نماز، عيادت مريض، اخلاق و غيره از ديگر مسايلي بود که همدلي را بوجود ميآورد.
در بخش رقابتها، رقابت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بين انصار و مهاجرين به بحث گذاشته شده است.
در اين بخش، بحث مستقلي در زمينه تشديد کنندگان رقابت انجام گرفته است که به مواردي چون : عصبيت، فخر فروشي، منافقين، يهود و طلقاء (آزاد شدگان فتح مکه) پرداخته شده است.
*با توجه به اينکه جنابعالي در عرصه تحقيق و پژوهش فعاليت ميکنيد جايگاه تحقيق و پژوهش را در حوزه چگونه ميبينيد و چه توصيهاي به طلاب داريد؟
عميقترين پژوهشهاي ديني که در طول تاريخ صورت گرفته است، پژوهشهايي که سيد مرتضي، شيخ طوسي و ديگر علماي شيعه، انجام دادهاند منحصر بفرد است و حتي علماي اهل سنت نيز از پژوهشهاي علماي شيعه بهره بردهاند.
اما در زمينه پژوهش فعلي، اين نکته ضروري است که بايد روحيه پژوهش پويا گردد و از پژوهش تقليدي پرهيز شود.
براي رسيدن به جايگاه مطلوب پژوهشي، راه زيادي بايد طي شود، تا نيازهاي اهل علم برطرف گردد ابتدا طلاب بايد خواهان پژوهش باشند و عطش علمي را حس کنند. در مرتبه بعد با شيوههاي پژوهشي آشنا شوند و روش تحقيق و جمعآوري و استنباط مباحث علمي را فرا بگيرند.
نکته سوم اين است که تدريس اساتيد حوزه، هم بايد حالت پژوهشي به خود بگيرد مرحوم آيتالله سيد مهدي روحاني ميگفت: فقط در يک دوره از تدريس مکاسب لذت بردم، زيرا در آن تدريس، شيوه خاصي به کار بردم، ابتدا شبها مطالعه ميکردم، ذهن شاگرد را ميخواندم که ممکن است چه سؤالاتي، بپرسد و پاسخ آن سوالات را پيدا ميکردم با اين همه، وقتي فردا آن درس را تدريس ميکردم، سوالاتي را طلاب ميپرسيدند که من در پاسخ آن جوابي نداشتم.
مرحوم روحاني با اينکه مجتهد بود، ميگفت: دوباره مطالعه ميکردم و جواب سوالات را پيدا ميکردم و اين تدريس، در من تاثير مثبت گذاشت، اساتيد، بايد روحيه پژوهشگري را در بين شاگردان خود تقويت کنند و تدريس آنان بايد طوري باشد که، شاگرد به نوعي وادار به پژوهش شود. از آفتها و آسيبهاي پژوهش بايد به شدت پرهيز کرد و مراقب باشيم ماديات داخل در اين مساله نشود که روح اخلاص، و پويايي تحقيق گرفته ميشود.
اگر کار براي خدا خالص باشد، هيچ چيز نميتواند براي پژوهشگر مانعي ايجاد کند حتي اگر کتابخانه شيخ طوسي را آتش بزنند و شيخ مجبور به ترک وطن شود، تحقيق و پژوهش او آسيب نخواهد ديد.
* مقاممعظمرهبري توجه به علوم انساني بر اساس آموزههاي ديني، را مورد تاکيد قرار دادهاند، به نظر شما اين امر چگونه در جامعه حوزوي تحقق مييابد؟
تحقق اين مساله به موارد زيادي همچون: اقتصاد، فرهنگ،تربيت، جامعهشناسي، علوم سياسي، روانشناسي و علوم اجتماعي بستگي دارد.
گر چه انجام پژوهشهاي بنيادين ضروري است، اما بسياري از پژوهشها بايد با توجه به مشکلات موجود در جامعه، صورت گيرد که در نتيجه، اجرايي کردن نتايج آن نيز، به مراتب، آسان خواهد بود.
نکته ديگر اين است که، اگر محور در علوم انساني، «انسان» است بايد تعريف روشني از انسان، دستاوردهاي بشري و ارتباط اين دو با دين و آموزههاي ديني داشته باشيم.
تفکر غير اسلامي، تئوريهاي علمي خودش را از گذشته دور بيان کرده است. استاد تربيت کرده و کارآمدي و ناکارآمدي آن را تجربه کرده است.
تفکر اسلامي هم بايد، اولا پژوهشهاي بسياري ارائه دهد، استاد تربيت کند و شاگردان متخصصي در اين موضوع تحويل جامعه ا سلامي دهد تا براي ايجاد تحول لازم، قدم به قدم، به جلو حرکت کند و از هيچ گونه نقدي، هراس نداشته باشد و آنچه در اين تحول ضروري است، توجه به همه مقاطع تحصيلي است و چه بسا اين تحول را بايد از همان مقطع ابتدايي در نظر داشت.
*چرا حوزه در عرصه کودک به طور جدي وارد نشده با اينکه کودکان بخش مهمي از جامعه و زيرساخت انساني آن به شمار ميروند؟
حوزههاي علميه، در طول تاريخ، هميشه زير ستم حکومتهاي جور بودند يا مباحثي که ديگر فرقهها، ايجاد ميکردند و علما ميبايست در آن مباحث وارد ميشدند و جواب ميدادند به خاطر همين در خيلي از موضوعات مثل مباحث کودک، نتوانستند کار چشمگيري انجام دهند.
در طول تاريخ حوزههاي علميه دو مبحث را بر ديگر مباحث مقدم داشتند.
يکي تفکر شيعه ( کلام و اعتقادات) و ديگري فقه ميباشد و اين هم به خاطر وجود مخالفين زياد، در اين زمينهها بود و به خاطر همين موضوع، کمتر به مباحث ديگر پرداخته شد، نبايد به اين موضوع ايراد گرفت، ولي شرايط فعلي ايجاب ميکند که حوزه در تمام عرصهها حتي کودکان به طور فعال نقش موثر خود را ايفا کند.